دسته: <span>مطالب آموزنده</span>

محبتت را صرف هرکسی نکن

🔹هر بار که پدرم برنج جدیدی می‌خرید، مادرم پیمانه را کمتر از روزهای دیگر می‌گرفت. 🔸او می‌گفت: طریقه طبخ برنج‌ها باهم فرق دارد و همه‌شان یک‌جور دم نمی‌کشند و نمی‌شود همیشه طبق یک اصل و برنامه پیش رفت. 🔹برای همین، بار اول مقدار کمتری می‌پخت تا به‌قولی برای دفعات بعدی …

ابزار تبلیغِ هر چیزی در دست حکمرانان است

🔹روزی شاه‌عباس از مدرسه‌ دینی ملاعبدالله در اصفهان بازدید کرد و دید کسی در آن ثبت‌نام نکرده است.

🔸ناراحت شد و گفت:
چرا چنین است؟!

🔹ملاعبدالله گفت:
خواهشی از تو دارم؛ یک روز هر کاری من می‌گویم انجام بده و هیچ سوالی نپرس.

🔸شاه پذیرفت. روزی ملا سوار اسب شد و شاه جلوی او پیاده رفت.

🔹مدتی در اماکن شلوغ شهر گشتند. دو روز بعد مدرسه شلوغ شد.

🔸ملا به شاه گفت:
روزی که محبت کردی و پیاده رفتی و من سواره، ارزش علم را بر مردم شهر مشخص کردی و این مردم بر علم عاشق شده و ثبت‌نام کردند.

🔹ابزار تبلیغِ هر چیزی در دست حکمرانان است. پادشاهان به هر چیزی بها دهند و به هر طرف میل کنند، مردم هم به همان طرف متمایل می‌شوند.

اصل تو از دریای وحدانیت است نه این جهان خاکی

🔹مرغی خانگی بر تخم‌های خویش خفته بود و با گرمای تن و مهر غریزی آنان را برای جوجه‌شدن آماده می‌ساخت.

🔸تا اینکه زمان خفتن پایان یافت. جوجه‌ها با کمک مادر از تخم بیرون آمدند.

🔹جوجه‌ای با شکلی نامتناسب با دیگر جوجه‌ها در بین آنان نمودار شد. مادر و جوجه‌ها او را از خود نمی‌دانستند.

🔸به هر حال مرغ، جوجه‌ها را با خود به گردش می‌برد و دانه‌چینی و حفظ جان می‌آموخت. آن‌ها را آب می‌رساند که اگر در آب روند غرق می‌شوند.

🔹اما یک روز مرغ و جوجه‌ها دیدند آن جوجه دیگر به آب رفته و شناکنان در جست‌وجوی طعمه برآمد.

🔸تازه فهمیدند که او از تخم مرغابی بوده و برای مرغابی، آب چون خشکی است و میل دریا غریزی و ذاتی مرغابی است.

🔹آدمی چون آن مرغابی است. اصلش از دریای وحدانیت است که مادر زمین او را پرورش جسمانی داده.

🔸او در این جهان خاکی مهمان است. مهمانی که به جانشینی، زمین و زمینیان را اداره کند. اصل او زمینی نیست و امیال زمینی فرعند نه اصل.