🔹روزی شاهعباس از مدرسه دینی ملاعبدالله در اصفهان بازدید کرد و دید کسی در آن ثبتنام نکرده است.
🔸ناراحت شد و گفت:
چرا چنین است؟!
🔹ملاعبدالله گفت:
خواهشی از تو دارم؛ یک روز هر کاری من میگویم انجام بده و هیچ سوالی نپرس.
🔸شاه پذیرفت. روزی ملا سوار اسب شد و شاه جلوی او پیاده رفت.
🔹مدتی در اماکن شلوغ شهر گشتند. دو روز بعد مدرسه شلوغ شد.
🔸ملا به شاه گفت:
روزی که محبت کردی و پیاده رفتی و من سواره، ارزش علم را بر مردم شهر مشخص کردی و این مردم بر علم عاشق شده و ثبتنام کردند.
🔹ابزار تبلیغِ هر چیزی در دست حکمرانان است. پادشاهان به هر چیزی بها دهند و به هر طرف میل کنند، مردم هم به همان طرف متمایل میشوند.